دردسرهای جا به جا شدن دو جسد در بیمارستان
گروه حوادث/ اشتباه مسئولان یک بیمارستان هنگام تحویل جسد یک زن میانسال به خانوادهاش و جا به جا شدن آن با جسد یک بیمار کرونایی دردسرهایی را برای دو خانواده بهوجود آورد.بهگزارش خبرنگار حوادث ایران، ساعت 6:10 چهارشنبه 4 تیر زن جوانی به کلانتری 109 بهارستان رفت و از بیمارستانی در پایتخت شکایت کرد. زن جوان گفت: امروز که برای دفن جسد مادرم به بهشت زهرا رفتیم ناگهان متوجه شدیم جسدی که بیمارستان به ما تحویل داده است متعلق به یک مرد است. مادرم بیماری قلبی داشت و چند روز قبل حالش بد شد. مجبور شدیم او را به بیمارستان ببریم و آنجا هم به خاطر وخامت حال مادرم او را بستری کردند، اما حالش بدتر شد و در نهایت جان باخت. دکتر گفت که مادرم به خاطر ایست قلبی فوت کرده است.او ادامه داد: صبح امروز جسد را از بیمارستان تحویل گرفتیم و برای خاکسپاری به بهشت زهرا بردیم، اما وقتی جسد وارد غسالخانه شد، با دیدن جسد متوجه شدیم متعلق به مادرمان نیست و بیمارستان اشتباه کرده و جسد زن دیگری را به اشتباه به جای جسد مادرم به ما تحویل داده است.
اجساد اشتباهی
با شکایت زن جوان، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد. با اعلام این خبر به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات آغاز شد. تیم تحقیق بلافاصله راهی بیمارستان شده و در بررسیهای خود دریافتند روزی که زن میانسال بر اثر ایست قلبی فوت کرده، زن میانسالی نیز به خاطر ابتلا به کرونا فوت کرده است.کادر سردخانه بیمارستان نیز به اشتباه جسد زن میانسال را به جای جنازه کرونایی به خانواده تحویل داده بودند. بدین ترتیب تیم تحقیق به سراغ خانواده زن میانسال رفتند.
دفن کرونایی
خانواده این زن در تحقیقات گفتند: زمانی که جسد را تحویل گرفتیم برای دفن به اسلامشهر برده و در آنجا جنازه را دفن کردیم. از آنجایی که در دفن کرونا اجازه دیدن چهره متوفی را نمیدهند و مراسمی هم برای این افراد برگزار نمیشود، ما اصلاً متوجه ماجرا نشدیم. جنازه را هم طبق دفن اجساد کرونایی در آرامستانی در اسلامشهر دفن کردیم. ما اصلاً متوجه تعویض جسد نشده بودیم و تصور نمیکردیم که جنازه زن دیگری را دفن میکنیم.باتوجه به اینکه جنازه زن میانسال در اسلامشهر دفن شده بود، بازپرس مصطفی واحدی از شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی پایتخت پرونده را برای رسیدگی به دادسرای اسلامشهر ارسال کرد. رسیدگی به پرونده نیز در دادسرای اسلامشهر پیگیری خواهد شد.
برخورد پلیس با سوء استفاده کنندگان از کودکان کار
گروه حوادث- کامران علمدهی/ رئیس پلیس پایتخت بهتازگی از برخورد با سرشبکهها و باندهای سوءاستفاده از کودکان کار خبر داده و اظهار داشته که پلیس اجازه نخواهد داد افراد سودجو از کودکان بهره کشی کنند.
این اظهارات در حالی بیان شده است که لایحه حمایت از کودکان کار سالها با مشکلات و نقایصی روبهرو بود و در نهایت با اصلاحاتی مصوب شد.
لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان در سال ۸۸ با پیشنهاد قوه قضائیه به دولت دهم کلید خورد و پس از ۱۱ سال سرانجام در سال ۹۹ پس از فراز و فرودهای بسیار به سرانجام رسید. قانونی که برخی کارشناسان معتقدند میتواند خلأهای موجود در حمایت از کودکان و نوجوانان را تا حد زیادی برطرف کند.
روز گذشته سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی پایتخت در حالی که کودکان کار را مشمول حمایت پلیس دانسته از برخورد با سرشبکههای به کارگیری و سوءاستفاده از این کودکان خبر داده است.
وی در این باره گفته، در بحث کودکان کار باید دو موضوع را از هم تفکیک کنیم؛ دسته اول، کودکانی هستند که نان آور خانواده بوده و در جاهای مختلف مانند کوره پز خانهها کار میکنند که باید مورد حمایت همهجانبه دستگاهها باشند و همه ما وظیفه داریم که از آنها مراقبت کنیم. گروه دوم هم کودکانی هستند که از آنها سوءاستفادههای متعددی میشود و هر روز تعدادی از آنها توسط سرشبکههای مختلف به سر چهارراهها آورده میشوند و عصر هم آنها را جمعآوری میکنند. بیتردید باید نگاه دستگاههای مسئول نسبت به آنها متفاوت باشد. ما بهعنوان پلیس اجازه نمیدهیم تا افراد سودجو از این کودکان سوءاستفاده کنند و به طور قطع با سرشبکههای آنها برخورد خواهیم کرد و در حال حاضر هم با برخی از سودجویان برخوردهای لازم صورت گرفته و موارد دیگری هم هست که در حال تحقیق هستیم.
هماهنگی با دستگاه قضایی
در حالی که پلیس بر لزوم برخورد با افراد سودجو و سوءاستفادهکننده از کودکان تأکید دارد، داوود آذرتاش قاضی اسبق دادسرای اطفال و حقوقدان این اقدام را مستلزم هماهنگی با مقام قضایی عنوان کرده و به «ایران» میگوید: هر چند اجرای چنین طرحی بسیار مفید خواهد بود اما باید بدانیم ضابطان قضایی بدون کسب مجوز و دستور قضایی امکان ورود به چنین موضوعی را ندارند و اگر هم مسئولی در اداره پلیس راجع به چنین مواردی صحبت میکند یا با دستور مقام قضایی بوده است یا فقط میتواند یک مانور تبلیغاتی باشد.
وی در جواب این پرسش که چرا تاکنون با وجود اجرای طرحهای مختلف پلیس هنوز شاهد سوءاستفاده از کودکان کار در کشور هستیم و کارنامه قابل دفاعی در این باره نداریم، میگوید: بزرگترین مشکل در اجرای طرحها کارشناسی نشدن آنهاست و اینکه بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. بسیاری از طرحهایی که در این باره اجرا میشود از جنبه حقوقی با مشکلات متعددی روبهرو است و همین مسأله باعث شده که چندان موفق عمل نکنیم.
وی در ادامه در مورد سازمانهای حمایت از کودکان کار تصریح میکند: سازمان بهزیستی حامی اصلی کودکان کار و متولی این امر است. اما دلایل مختلفی وجود دارد که در اغلب مواقع میبینیم آنها آنطور که باید از این کودکان حمایت نکردهاند. وقتی این کودکان با دستور قضایی از خیابانها جمعآوری میشوند باید به سازمان بهزیستی تحویل داده شوند که از آن زمان به بعد دیگر این سازمان است که باید فضا و بستری را فراهم کند تا آن کودک دیگر به زندگی سابقش بازنگردد که البته تحقق این امر نیازمند حضور پررنگتر و چشمگیرتر سازمان بهزیستی در بحث حمایت از کودکان کار است.
مجازات به کارگیری کودکان
مبحث پنجم از فصل سوم قانون کار جمهوری اسلامی ایران به کار کودک اختصاص داده شده است، در ماده ۷۹ این قانون آمده که به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام و بهکارگیری نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ سال نیز در در شغلهای سخت و زیانآور ممنوع است.
بر اساس این قانون، اگر یک کارفرما کودک زیر ۱۵ سال را به کار بگیرد، متخلف خواهد بود و برای نخستین بار به مجازات نقدی و برای بار دوم به مجازات نقدی و حبس محکوم میشود و در مرتبه سوم علاوه بر این موارد، کارخانه یا کارگاه پلمب و پروانه کار فرد متخلف ابطال خواهد شد.
محاکمه عاملان ربودن مرد بیلیاردباز
گروه حوادث/ کارمند اخراجی یکی از نهادها که با همدستی دوستانش مرد ثروتمندی را ربوده و از وی 6 هزار دلار سرقت کرده بودند صبح دیروز در شعبه یازدهم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، شاکی که مردی میانسال و از بیلیاردبازهای حرفهای است در تشریح ماجرای ربوده شدن خود به قضات شعبه یازدهم گفت: این ماجرا حدود یک سال قبل اتفاق افتاد و یک هفته قبل از ربوده شدنم من به همراه سه نفر از دوستانم و چند نفر از هم باشگاهی هایم برای برگزاری مسابقات کشوری بیلیارد به بندر انزلی رفته بودیم و با دوستانم یک ویلا اجاره کردیم. بعد از بازگشت از سفر یک روز که به باشگاه رفته بودم هنگام بیرون آمدن میخواستم سوار خودروام شوم که ناگهان دو مرد ناشناس سوار خودروام شدند. آنها خودشان را مأمور معرفی کرده و به من گفتند که به جرم اخلال در نظام بانکی کشور و قاچاق ارز باید بازداشت شوی. بعد هم مرا به داخل خودروی خودشان بردند و شروع به بازجویی کردند.
در حالی که بشدت تعجب کرده بودم به آنها گفتم من هیچ حساب مهمی در بانک ندارم و شغل من هیچ ارتباطی با بازار ارز و قاچاق ندارد مرا اشتباه گرفته اید. اما یکی از آن مردها به من گفت ما مدتهاست تو را زیر نظر داریم و میدانیم خودروی گران قیمتات را فروختی و میخواهی پسرت را به آلمان بفرستی و میدانیم همسرت در کدام باشگاه ورزشی کار میکند. وقتی این مرد اطلاعات زندگی خصوصیام را بازگو کرد به اینکه مأمور باشند شک کردم. بعد هم مرا مجبور کردند دلارها را به آنها بدهم به همین خاطر با پسرم تماس گرفتم و از او خواستم دلارها را برایم بیاورد. بعد هم آنها مرا رها کردند. وقتی مدتی از این موضوع گذشت یادم آمد وقتی که در ویلای انزلی بودیم مرد جوانی در اتاق کنار من نشسته بود که تمام مکالمات تلفنی من را با پسر و همسرم درباره فروش خودرو و سفر به آلمان و حتی مربیگری همسرم در باشگاه شنا شنیده بود و از آنجا که اطلاعاتشان از زندگی خصوصی من هم در همین حد بود احتمال دادم این آدم ربایی و سرقت کار او باشد.
بدین ترتیب با شکایت به پلیس هر 5 متهم دستگیر شدند. اما سه نفر از متهمان در بازجوییها مدعی شدند که از این ماجرا خبر نداشتهاند و بهرام - متهم اصلی- که کارمند اخراجی یکی از نهادها بوده آنها را فریب داده و مجبور به این کار کرده است. پس از این ماجرا شاکی پرونده درمورد این سه متهم رضایت داد اما خواهان مجازات طراح اصلی آدم ربایی و همدستش بهرام شد که نقشه را اجرا کرده بود.
بدین ترتیب قضات نیز با توجه به درخواست شاکی برای صدور حکم دو متهم اصلی پرونده وارد شور شدند.
قاتلان مرد ایرانی رضایت گرفتند
گروه حوادث/ سه مرد افغانستانی که با همدستی یکدیگر مردی ایرانی را به قتل رسانده بودند در حالی پای میز محاکمه ایستادند که پدر مقتول در دادگاه از قصاص متهمان گذشت کرد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، حدود 2 سال قبل خبر قتل مردی جوان در خانهای واقع در شهریار به پلیس گزارش شد؛ در ادامه بررسیها صاحبخانه که زنی افغانستانی بود به مأموران گفت: شهرام برای میهمانی به خانهام آمده بود. آن روز سه مرد از هم ولایتی هایم قرار بود به خانه من بیایند البته من خودم هم آنها را نمیشناختم و یکی از دوستان مشترکمان آنها را به من معرفی کرده بود. وقتی آنها آمدند با دیدن شهرام تعجب کردند و بعد هم بین آنها درگیری رخ داد و با چاقو شهرام را کشتند بعد هم پول و طلاهای مرا سرقت کردند.
بدین ترتیب با اعترافات این زن، چند روز بعد هر سه متهم دستگیر شدند و دو نفر از آنها که مرتکب قتل شده بودند به این جنایت اقرار کردند؛ با صدور کیفرخواست برای متهمان سرانجام صبح دیروز دو نفر از متهمان با انتقال به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند و متهم سوم که با قرار وثیقه آزاد بود در دادگاه حاضر نشد. در ابتدای جلسه پدر شهرام با اعلام گذشت از عاملان قتل پسرش از مجازات قصاص آنها چشمپوشی کرد و خواهان دریافت دیه شد. همچنین همسر شهرام نیز خواهان دریافت دیه همسر مقتولش شد.
سپس یکی از متهمان به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: روز حادثه یکی از دوستانم آدرس خانه آذر - زن افغانستانی- را به من داد و گفت میتوانید به آنجا بروید و با او ارتباط داشته باشید البته چون زن تنهایی است میتوانید پول و طلاهایش را هم سرقت کنید. من هم با دو تا از دوستانم به آنجا رفتیم ولی در خانه آذر یک مرد ایرانی هم بود و ما که قصدمان سرقت و تعرض به آذر بود با شهرام درگیر شدیم و من با چاقویی که همراهم بود یک ضربه به کتفش زدم و دوستم نیز با چاقو ضربهای به قلبش زد و بعد هم فرار کردیم.
پس از اظهارات متهم همدست وی نیز به قتل اعتراف کرد و به شرح ماجرا پرداخت. بدین ترتیب با توجه به رضایت پدر مقتول قضات برای صدور حکم متهمان و تصمیمگیری درباره سرنوشت آنها وارد شور شدند.
مردی با چشمان حادثه ساز - قسمت چهاردهم
آنکه راز قتل مرد بارانساز را میدانست
محمد بلوری
روزنامه نگار
چند شبانه روز بعد از درهم شکستن قایقها و غرق گروه ماهیگیران در آن شب طوفانی، دریا آرام گرفت و امواج، جنازههای پنج ماهیگیر را به ساحل کشاند اما از اجساد دو نفر اثری بهدست نیامد. در آن شب طوفانی از جمع صیادان پنج نفر توانسته بودند با آویختن خود به تکهپارههای قایقها زنده به ساحل برسند که پهلوان حیدر از این جمع نجات یافتگان بود.
حیدر با پیراهن سیاه به نشانه سوگ صیادان در قهوهخانه پای درخت مراد در میدان بزرگ آبادی، تنها در سوگ صیادان نشسته بود و به احترامش، مشتریان خاموش مانده بودند و از داد و قالی که هر روز هنگام عصر با حضور مردان در این قهوهخانه برپا میشد، خبری نبود. پیرمرد درویش مسلکی که در کنجی نشسته بود، گفت: پهلوان از من پیرمرد بشنو، نصیحتی دارم. پیرمرد موهای سفید یکدستی داشت که روی شانههای فروافتادهاش افشان شده بود و سبیل پرپشت و پهنی که لب بالاییاش را پوشانده بود و لبهاش بر اثر دود سیگار به زردی میزد.
پهلوان به علامت احترام بازوهای ورزیدهاش را چلیپا وار به روی سینه فراخش خواباند و به تواضع گفت:
- میشنوم به دیده منت پدر
درویش سیگاری به چوب آلبالو فروبرد. با دستی لرزان آن را آتش زد، پک محکمی زد که دود غلیظی میان سبیل آویختهاش پیچید؛ به نرمی گفت:
- پهلوان میدانم که یار و یاور مردم آبادی هستی. هرکس ظلمی از دیگری ببیند از تو یاری میطلبد. اما متعجبم چرا ظلمی که از طرف آقابزرگ به صیادان حتی به تو روا شده، توجهی نداری؟ این حاکم بیانصاف مرادآباد، صید ماهی را در انحصار خودش گرفته و صیادان باید با قایق خودشان، به دریا بزنند، هر خطری را به جان بخرند. آنچه را که صید میکنند تحویل حاکم دولت نشانده بدهند و خودشان سهم ناچیزی میگیرند که شکم اهل و عیالشان را سیر نمیکند. اگر هم روزی یکیشان مریض بشود، پول درمانش را ندارد. تو پهلوان چند جریب زمین برای کشاورزی داری که مخارج زندگی تو و مادرت را که خدا سلامت دارش تأمین کند. اما اهل و عیال صیادان دیگر چه کنند حتی یکی از قدارهبندهای سیاهپوش ظالمش را فرستاده که به اهل و عیال صیادان غرق شده سرسلامتی بگوید؟ یا پیغام داده خسارت قایقهای شکستهشان را میدهد؟ من عمرم را کردهام پهلوان از مردن هم نمیترسم شاید یکی از غلامان سیاهپوش قدارهبند یک شب توی تاریکی کوچهای، قداره پر کمرشون را تو پهلوم فرو کنند و جنازهام خوراک سگهای جنگل بشه، آب از آب هم تکان نخوره.»
درویش پیر با انگشتان لرزانش، تهسیگار را توی جاسیگاری فشرد، آهی کشید و ادامه داد:
- پهلوان حیدر فقط این صیادها نیستند که تحت ظلم و جور آقابزرگ و سیاهپوشان قمه بهدستاش هستند. بلکه همه مردم آبادی از دستشان به فغان آمدهاند. هرکس لب به فغان و اعتراض باز کند یا در میدان بزرگ به شلاقش میبندند یا روانه زندان و سیاهچالاش میکنند. این سگهای هار هم باعث وحشت مردم شده آقابزرگ هشدار میده سگهای جنگلی بهخاطر گناهان مأمور عذاب و مجازاتمان شدهاند. ما این عذاب را شب و روز تحمل میکنیم پهلوان. شبها از غروب جرأت نداریم از خانه پا بیرون بذاریم و روزها دو نفر که در کوچهای با هم روبهرو میشوند از هم وحشت دارند که هر کدام فکر میکند دیگری زخم دندانهای یک سگ هار را به تن دارد و شب و روز از سیاهپوشان قدارهبند میترسند که مبادا به بهانهای دستگیرشان کنند...
مرد دیگری گفت: پهلوان در آبادی خیلیها از حرص و طمع آقابزرگ داستانها تعریف میکنند. شبها قاچاقچیان با قایقهایی به این جزیره میآیند و به طمع کشف دفینه قبرستان قدیمی را حفاری میکنند و هرچه گیرشان میآید، با حاکم تقسیم میشه.
درویش سالخورده گفت: اما تو پهلوان نباید ظلم و بیداد آقابزرگ این حاکم بد نهاد را تاب بیاری. این مردم مظلوم به تو امید بستهاند. پهلوان که در سکوت سرشار از تواضع وخاکسارانه به شکوههای حاضران و نصایح درویش پیر دل سپرده بود، سر به روی سینه پهن و ورزیدهاش خواباند و گفت:
-اما من که باشم که شانههایم به تنهایی زیر آوار سنگین این امید و خواسته شما قرار بگیرد. اولاً مردم خود نباید قبول ظلم و ستم کنند. خودشان باید قدمی در دفع ظلم و ستم حاکم بردارند. من برایشان صد قدم پیش میروم...
مردی که صورتی تکیده و استخوانی داشت، تنها و دور از جمع هر دو آرنج را روی میز خوابانده، چانه درازش را میان کف دستهایش میفشرد، انگار پی فرصتی بود تا ماجرای مهمی را با پهلوان در میان بگذارد. مردی که راز قتل مرد «باران ساز» را میدانست... ادامه دارد
جـعل جواز «پایان کار» برای برج سازان
گروه حوادث / دو عضو یک باند کلاهبرداری که به سفارش برخی برج سازان مجوز پایان کار پروژههای عمرانی و ساختمانی جعل میکردند از سوی پلیس امنیت عمومی پایتخت دستگیر شدند.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، طی روزهای گذشته گزارشهای متعددی مبنی بر جعل برخی اسناد مربوط به بیمه تأمین اجتماعی و پایان کار ساختمانی شهرداری در چند نقطه از شهر تهران دریافت شد و موضوع برای بررسی در اختیار تیمی از مأموران مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی بهطور ویژه قرار گرفت و مأموران پلیس با انجام تحقیقات موفق شدند نشانی اعضای این باند را در دو نقطه شهر تهران در حوالی میدان سبلان و محله پونک شناسایی کنند و پس از هماهنگیهای قضایی و دریافت دستور لازم در چند عملیات جداگانه، هر 2 متهم اصلی این باند دستگیر شدند و برای تحقیقات بیشتر به مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی تهران انتقال پیدا کردند.
سردار علی ذوالقدری رئیس پلیس امنیت عمومی پایتخت در این باره گفت: در بازرسی از مخفیگاه متهمان 30 برگ اسناد دولتی جعلی مربوط به بیمه تأمین اجتماعی و جواز پایان کار شهرداری برای پروژههای عمرانی و ساختمانی و تجهیزات دفاعی کشف شد و در ادامه تحقیقات خود دریافتند که متهمان چند دفتر کار مهندسی برای جذب مشتری در نقاط مختلف شهر تهران افتتاح کردهاند که این دفاتر هم شناسایی و در بازرسی از آنجا نیز 25سند جعلی دیگر کشف شد.
متهمان در بازجوییهای اولیه اظهار داشتند، نزدیک به یک سال است که به ازای دریافت مبالغی بین 50 تا 200 میلیون تومان از مشتریانشان که اغلب سازندگان برخی برجهای مسکونی و پروژههای عمرانی بودند، سندهای جعلی درست میکردند.
متهمان برای سیر مراحل قضایی به دادسرا معرفی شدند و تلاش برای کشف جزئیات این پرونده ادامه دارد.
سـرقت 50 میلیون تومانی کارمند داروخانه
گروه حوادث / کارمند داروخانه که با جلب اعتماد صاحبکارش بیش از 50 میلیون تومان سرقت کرده بود، دستگیر شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده با شکایت مدیر یکی از داروخانههای محدوده یوسف آباد به مرکز فوریتهای پلیس 110 آغاز شد. این مرد مدعی شد مقدار قابل توجهی داروهای گرانقیمت و مبالغی پول از داروخانهاش در مدت چند ماه سرقت شده است و او به یکی از کارکنانش ظنین است. بعد از این شکایت مأموران بررسی موضوع را در دستور کارشان قرار دادند و بعد از مدتی برای پلیس مسجل شد که سرقتها توسط یکی از کارمندان داروخانه صورت گرفته است که طی هماهنگی با مقام قضایی متهم دستگیر و به کلانتری منتقل شد.
سرهنگ حسین مافی رئیس کلانتری 125 یوسف آباد در این باره گفت: متهم در بازجوییها به سرقت بیش از 50 میلیون تومان از داروخانه اعتراف کرد و گفت پس از جلب اعتماد صاحب داروخانه طی مدت یک سال گذشته در هر شیفت کاری مبالغ یا داروهایی را با شیوه و شگردهایی خاص از داروخانه خارج میکرده است.
این فرد پس از تشکیل پرونده برای انجام مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شد.